اما این نویسنده كیست؟ مقام سفارت انگلستان در اوایل سلطنت ناصرالدینشاه (از1849 تا1853م) برعهده كانل جستین شیل قرار داشت. در این مدت، همسرش ماری شیل هم همراه وی بود. خانم شیل در دوران سفر و اقامتش در ایران به بررسی و تحقیق پیرامون فرهنگ و زندگی ایرانیان پرداخت.
به نوشته مجله داستان؛ جایگاه ویژه وی به عنوان همسفر سفیر مختار انگلیس، موقعیت منحصربهفردی را برای او فراهم آورده بود كه میتوانست از دربار شاه تا متن مردم سرك بكشد. ماحصل این سرك كشیدنها كتابی شد با نام «جلوههایی از زندگی و ادب و رسوم ایران» كه نخستین بار در سال 1856 میلادی در لندن به چاپ رسید و مورد استقبال فراوانی هم قرار گرفت. این خاطرات از كتاب خاطرات لیدی شیل. ماری شیل، ترجمه حسین ابوترابیان كه توسط نشر نو منتشر شده انتخاب شده است.
ماه دسامبر امسال مصادف با ماه محرم یعنی دوره ماتم و ندبه و زاری ایرانیها بود. در این ماه، شیعیان مراسمی به عنوان یادبود و ذكر مصیبت امام حسین(ع) و خانوادهاش در صحرای كربلا برگزار میكنند. این واقعه به قدری ایرانیها را تحت تاثیر قرار داده است كه جریان آن را به صورت یك برنامه نمایشی درآوردهاند و شبیه انجام شعائر مذهبی دوران گذشته در انگلستان و سایر جاها، در صحنه اجرا میكنند.
در این واقعه، امام حسین(ع) پسر فاطمه(س) (دختر حضرت محمد(ص)) با زنان و بچههای خود همراه هفتاد تن از یاران كه اكثریت آنها از بستگانش بودند، در صحرای كربلا مورد حمله لشكریان تحت فرمان «عبیدالله» فرمانده قشون «یزید» (حكمران دمشق و دومین خلیفه از سلسله بنیامیه) قرار گرفت. امام حسین(ع) چند روز با رشادت فراوان به دفاع برخاست ولی در آخر كار آب «نهر فرات» را به رویش بستند و تمام خانواده و یارانش را چه بر اثر تشنگی و چه به علت جنگ هلاك نمودند.
امام حسین(ع) نیز در پایان كار كشته شد و سر او به وسیله «شمر» از بدن جدا گردید. باید صحنههایی را كه برای یادآوری این واقعه ترتیب داده شده و حركات ایرانیها را دید، تا بتوان وضع را كاملا تصور نمود: از هر گوشهای صدای مداوم ناله و زاری همراه با نثار نفرین و دشنام به مرتكبان این جنایت درباره نوه پیغمبر و خانواده او شنیده میشود. گاهی هیجان و احساسات مردم به جایی میرسد كه ایفاكننده نقش «شمر» هدف ناسزای مردم قرار میگیرد و به زحمت میتواند خود را از شر نگاههای غضبآلود و مخصوصا ضربات مشت و لگدزنها در امان نگهدارد.
به دستور صدراعظم، عمارت بزرگی كه گنجایش چندین هزار نفر را دارد برای نمایش تعزیه بنا شده كه تمام خصوصیات یك تئاتر جدید را داراست ولی صحنه نمایش آن به جای آنكه در جلو ساختمان باشد، به صورت یك سكوی بلند در وسط قرار گرفته و بدون واسطه پرده از همه طرف برای تماشاگران قابل دیدن است- در اطراف صحنه دو ردیف جایگاه ویژه ساختهاند.
از سفرای خارجی معمولا به وسیله صدراعظم دعوت میشود كه در مراسم اجرای تعزیه شركت كنند و غالبا من هم جزو مدعوین این برنامهها بودم- البته باید دانست كه امتناع از پذیرش این دعوت دلیل بینزاكتی است. در موقع ورود به این محل، مرا به لژ مخصوصی هدایت میكردند كه قبل از اطاقی كوچكی به نام «كفش كن» بود و باید در آنجا كفشهای خود را از پا در بیاوریم. جلو جایگاه ما به وسیله یك قطعه فرش ضخیم به دقت پوشانده شده و در روی آن سوراخهایی تعبیه شده بود كه بتوانیم صحنه را مشاهده كنیم و در ضمن از دید تماشاگران كاملا محفوظ باشیم.
جایگاه مخصوص شاه در بالا و روبهروی صحنه قرار داشت و در سمت راست آن ابتدا جایگاه عموهای شاه و صدراعظم و پس از آن به ترتیب محل نشستن وزیر مختار انگلیس و وزیر مختار روسیه و دیگران بود. در سمت چپ هم جایگاه مادر شاه، زنهای شاه، همسر صدراعظم، من و همسر وزیر مختار روسیه قرار داشت. در اثنای نمایش با پذیرایی مستمر به وسیله چای و قهوه و قلیان (برای كسانی كه به آن عادت داشتند) رفع خستگی تماشاگران میشد.
تمام محوطه پر از جمعیت میشد كه تعداد آنها به چندین هزار نفر میرسید. قسمتی از محل تماشاچیان به زنها اختصاص داشت كه بیشتر آنان از طبقات پایین اجتماع محسوب میشدند و آنها در حالی كه خود را كاملا در چادر پیچید بودند، در روی زمین مینشستند. قبل از آغاز نمایش، تلاش این زنها برای پیدا كردن جای مناسب، واقعا دیدنی بود.
تمام سعی و كوشش لازم به كار رفته بود تا هر چه ممكن است این نمایش طبیعیتر باشد. چون توصیف تمام برنامههای این نمایش غمانگیز ده روزه، ملالتآور خواهد بود بنابراین مختصری از آنها را خواهم آورد: لباس امام حسین(ع) و خانواده و یارانش به صورت همان دوران تهیه شده بود و آنها را ابتدا، در حالی كه عزم سفر به «كوفه» بودند به نمایش در آوردند. برای تجسم این مسافرت، شترها و اسبهای زره پوشیده را با كجاوه در اطراف صحنه حركت میدادند و در همان حال صدای طبل و شیپور از دور و نزدیك شنیده میشد.
پس از مدتی لشكریان «یزید» پدیدار شدند، فرمانده آنها نطقی كرد و امام حسین(ع) در حال نوحه خواندن برای جنگ به سراغش رفت و چندی بعد در حالی كه خودش و اسبش پوشیده از تیرهای چوبی بودند، به وسط صحنه بازگشت. بعد، آب نهر فرات به روی آنها بسته شد و به دنبال آن نوحهسرایی شدت یافت و جنگ مغلوبه شد. پس از چندی «شمر» خشمآلود و سوارانش، زره پوشید و سوار بر اسب جلو آمدند.
«شمر» نطقی كرد و امام حسین(ع)در حالی كه از مصیبت خانواده خود اندوهگین بود با وقار به آن جواب داد. سپس پسران جوان امام حسین(ع) برای جنگ از صحنه خارج شدند و پس از مدتی جسد آنها را به داخل آوردند. و بالاخره، كشته شدن «سكینه» و «رقیه» دختران كوچك امام حسین(ع)، سر و صدای گریه و ناله جمعیت را به اوج رساند، تا آنكه جبرائیل از آسمان به زمین آمد و به همراه سایر فرشتگان همراهش- كه دارای بالهای پرزرق و برق بودند- از این عمل شنیع درباره اولاد پیغمبر اظهار تنفر كرد.
پادشاه اجنه نیز به همراه لشكریان خود در صحنه حاضر شدند و پس از آنها سه پیغمبر- موسی(ع) و عیسی(ع) و محمد(ص)- از این مصیبت بزرگ اندوهگین شدند. و بالاخره در پایان برنامه، «شمر» كار خودش را در میان اوج خشم و اندوه حاضران به انجام رساند و فردای آن روز (روز آخر تعزیه) آیین به خاكسپاری امام حسین(ع) و خانوادهاش در كربلا انجام گرفت.
حضور در چنین مجلسی كه چندین هزار نفر در ماتم و اندوه عمیقی فرو رفتهاند برای من بسیار غریب بود چون اصولا ایرانیها در گریه و زاری خصوصیات ویژهای دارند: صداهای غیرعادی و عجیبی كه با گریه آنها همراه میشود گاهی از اوقات به صورتی است كه حالت قهقهه پیدا میكند، و موقعی كه یكی از آنها شروع به گریه كرد بقیه هم به او تأسی میكنند و ناگهان همه را گریه فرا میگیرد. گاهی از اوقات منهم حس میكردم كه بر اثر شنیدن این همه آه و ناله، اشكم آماده سرازیر شدن است و با زنهای ایرانی اطراف خودم در عزاداری شركت میكردم، كه البته این موضوع خیلی باعث خوشایند آنها میشد، ولی باید اذعان نمایم كه بعضی از قسمتهای این برنامه، آنقدر عمیق و پراحساس اجرا میگردید كه فوقالعاده متاثر كننده بود.
در این برنامهها معمولا گفتار و نوحهخوانی از حركت و عملیات بیشتر است. حسین (ع) به صورت یك شخص آرام و خونسرد و باوقار مجسم شده و رل «سكینه» را كه دختری 12 ساله بود، یك پسر كوچك اجرا مینمود كه واقعا شایستگی فراوانی داشت.
شخصیت «شمر» در قالب یك میرغضب سنگدل و بیرحم به صورتی بسیار عالی اجرا میشد و پسرهای كوچك رل زنهای امام حسین(ع) را عرضه مینمودند. تجسم «موسی(ع)» به صورت یك نفر عرب برای من خیلی عجیب بود و شاید هم میخواستند آنچه را از موسی (ع) در نقاشیهای «میكلآنژ» آمده است، به این صورت تصحیح نمایند. برای نمایاندن ابهت و عظمت «محمد (ص)» او را با لباس ابریشم نقرهای رنگ و شال كشمیری ملبس كرده بودند. در تمام این یك ماه، كلیه زنها و اغلب مردها لباس سیاه در بر میكنند.